چیزهایی هست که اگر تو نبینی، هیچکس نمی‌بیند. نادیده می‌مانَد و می‌میرد. می‌فهمی چه می‌گویم؟ اگر تو نفهمی که زیباست، هیچکس نمی‌فهمد.

معین دهاز

وقتی میروم شرح‌حال بیمارم را بگیرم و می‌بینم کودک و مادر در آغوش یکدیگر به خواب‌ رفته‌اند.

نگاه توام با شوق یک مادر، وقتی از پزشک می‌شنود: بچه‌ات منتقل می‌شود به بخش، دیگر لازم نیست در PICU (مراقب های ویژه کودکان) بماند.

از راه رسیدن پدر خانواده با پلاستکی از خوراکی و البته چند اسباب بازی، وقتی مشغول راند کودکش با اساتید هستیم.

گلدان های رنگانگ و بعضاً خاک خورده بخش های بیمارستان که چندتایی هم اهدایی خود بیماران‌اند.

دیدن قاب عکس های شهدای مدافع سلامت در پاندمی کوید، روی میزکار پرستاران بخش های بیمارستان

قدم زدن بین درختان بیمارستان و سلام و احوالپرسی با باغبان ها.

تماشای تعقیب و گریز بی پایان بچه‌ گربه‌ها، دم در سالن مرکز مهارت های بالینی.

شنیدن آوای هم‌خوانی شعر از مهدکودک مخصوص پرسنل، وقتی به سمت پارکینگ می‌روم.

دیدن دانشجویان جدیدالورود در صف سلف، که برای تجربه حس‌وحال حضور در بیمارستان بجای سلف دانشگاه، ناهارشان را در سلف اینجا رزرو کرده‌اند.

لانه های پرندگان گوشه پنجره اتاق های بیمارستان.

اینترن‌ اطفالی که برچسب شخصیت های کارتونی را روی مُهرش چسبانده است.

استاجری که کنار تخت روبروی استیشن پرستاری کنار بیمارش نشسته و دستش را گرفته است.

اگر تو نبینی، هیچکس نمی‌بیند …

📆

📁

🏷



یک پاسخ به “اگر تو نبینی، هیچکس نمی‌بیند”

پاسخ دادن به محمدجواد امامی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

© محسن خاوری | بهار 1404