روزهایی که کشیک‌های اول اینترنی‌ام را پشت سر می‌گذاشتم، مدام درگیر این فکر بودم که چطور بین دانش پزشکی و عمل پلی بسازم و چطور دانشم را طوری به کار بگیرم که قابل استفاده باشد و در بالین عملکرد خوبی نشان بدهم.

از طرفی در گوشه ذهنم همیشه به خاطر داشتم که دانش و مهارت‌های پزشکی، تنها در کنار مهارت‌های نرم است که کامل می‌شوند. با همین باور، زمانی را هم برای پرورش این مهارت‌ها کنار می‌گذاشتم و تا امروز هم به این عادت پایبند مانده‌ام.

اما خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کردم، پزشکی غیرقابل‌پیش‌بینی بودن خودش و ناکافی بودن من را یک بار دیگر به رخ کشید و بار دیگر به من ثابت کرد که دانش و مهارت پزشکی، حتی در کنار مهارت‌های نرم، باز هم چندان بار سنگینی برای به‌دوش کشیدن‌ در این مسیر محسوب نمی‌شود.

چند شب پیش، به آقایی ۴۰ ساله برخوردم که پیوند کلیه‌اش رد شده بود، مدام عفونت ادراری می‌کرد، سوند ثابت ادراری داشت، و باید دوباره دیالیزش شروع می‌‌شد. وقتی در چشم‌هایش که اوج مظلومیت را داشتند خیره شده بودم و روند درمان و بستری‌اش را برایش توضیح می‌دادم، حرفم را قطع کرد و با آن صدای آرام و آمیخته به خستگیِ مفرط گفت: «آقای دکتر، فایده‌ای ندارد.» و بعد، دهانش را نشانم داد؛ که از تعداد بالای قرص‌هایی که مصرف می‌کرد، تکه‌تکه شده بود.

با هر‌کلمه‌ که حرف می‌زد بیشتر احساس می‌کردم که از درون متلاشی شده‌ام، زیر ماسک، لب‌هایم را گاز می‌گرفتم و از شدت خشم و اندوه، ابروهایم را در هم می‌کشیدم و‌ وقتی از بالای سرش رفتم با عصبانیت به همه چیز و همه‌کس‌ نگاه می‌کردم.

چه باید به او می‌گفتم؟ این‌که دلیل مشکلات گوارشی و دل‌دردش قرص پروگراف یا مایکوفنولات است؟ یا این‌که دیالیزش شاید باز هم شروع شده و ادامه‌دار باشد. یا این‌که روال درمانش چنین و چنان است و به‌زودی خوب می‌شود و…؟

نه؛ حقیقت این بود که برای او، نه دانش و مهارت پزشکی و نه مهارت‌های نرم، هیچ‌کدام کاری از پیش نمی‌بردند.

شاید این همان بخشی از پزشکی بود که هرگز تصورش را نمی‌کردم روزی با آن باید روبرو شوم، اما وجود داشت و چقدر هم پررنگ ‌بود.

بخشی که گاهی تحمل و پذیرش آن به‌قدری دشوار می‌شد که احساس می‌کردم از هر توانایی‌ای که فکر می‌کردم دارم، یا تلاش می‌کردم روزی به دست بیاورم، دورتر و دست‌نیافتنی‌تر است.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

© محسن خاوری | بهار 1404